نویسنده: محمّد جهانگیریِ اصل-تهران

گسترش زبان عربی در ایران از نخستین سالهای ورود اسلام به این سرزمین آغاز گشت و ملت ایران هم از اسلام، و هم از زبان الهی‌اشان به خوبی پاسداری نمودند؛ به طوری که بزرگترین کتب مرجع صرف و نحو، لغت، بلاغت، تفسیر قرآن و جمع احادیث به دست توانای علمای ایران و یا عرب‌های ایرانی‌تبار نگارش یافت؛ از جمله می‌توان به صاحب تفسیر طبری، الکتاب سیبویه (متولّد بیضای فارس)، امثال و حکم میدانی نیشابوری، مقامات حمیدی، مقامات حریری فیروزآبادی (متولّد شیراز)، نگارنده‌ی معجم عربی قاموس المحیط، جرجانی نگارنده‌ی کتاب أسرار البلاغة، سکّاکی خوارزمی مؤلّف کتاب مفتاح العلوم در علم بیان، صحیح امام بخاری و ابومسلم نیشابوری و....... اشاره نمود.
بنابراین بررسی این زبان، که زبان دین ماست و تنها زبانی است که از بعد زمانی و مکانی دستخوش تغییر و دگرگونی نگشته است ضروری به نظر می‌آید. لذا جهت بررسی آن حتماً لازم است که ادبیات عرب و تاریخ آن مورد کنکاش قرار گیرد، بدین ترتیب دوره‌های ادبی عصر جاهلی تا عصر معاصر و نیز عوامل مؤثر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هنری و ... در آن روشن شود.
عربها واژه‌ی ادب را در معانی مختلفی به کار می‌برند، در زمان جاهلیت به معنی دعوت به طعام مهمانی مأدوبه بود و در جاهلیت و اسلام به خلق پسندیده و حسن معاشرت با خواص و عوام به کار می‌رفت؛ سپس بر تهذیب نفس و آموزش صفات پسندیده، معارف و شعر اطلاق شد. در قرن نهم میلادی و قرون بعد از آن همه‌ی علوم و فنون یعنی فلسفه، ریاضیات، نجوم، کیمیا، طب، اخبار، انساب، شعر و ... را در برمی‌گرفت.
در میان اعراب شعر بیش از نثر رشد نمود. البته شعر هم از سجع شروع شد و به ارجوزه‌ها رسید و از آنجا به اوزان مختلف راه یافت به‌طوریکه دوره‌های ادب عربی به پنج دوره‌ی زیر تقسیم می‌شود:
1. دوره‌ی جاهلی (475-622 میلادی)
2. دوره‌ی راشدی و اموی (622-750 میلادی)
3. دوره‌ی عباسی (750-1258 میلادی)
4. دوره‌ی ترکی (1258- 1798 میلادی)
5. دوره‌ی معاصر (از اواخر قرن 18 میلادی تاکنون )
بر اساس موشکافی‌های تاریخی و ادبی و مطالعه‌ی تطبیقی زبان‌شناسانه باید خلاف نظر منتقدانی همچون طه حسین و مرغلیوث به اصالت شعر جاهلی نظر داد. ادبیات عربی پس از آن دچار تحول و دگرگونی گردید و شاعران معروفی همچون امرء القیس و زهیر و اعشی و ... ظهور کردند که هرکدام سبک خاص خود را داشتند.
با ظهور اسلام، ادب و زبان عربی نیز از قرآن و اسلام تأثیر پذیرفت و از محدوده‌ی قوم‌گرایی خارج شد و سپس به یک زبان جهانی تبدیل شد.
به این ترتیب، قرآن جایگاه ویژه‌ای در آموزش و یادگیری زبان عربی فصیح (فصحی) به خود اختصاص داد به گونه‌ای که نحویون و مؤلّفان و... هر کجا که قصد تعلیم قاعده‌ای با تبیین موضوعی از علوم عربی را داشتند آنرا با شواهد قرآنی روشن و استوار ساخته‌اند و این نشانگر تأثیر مهم و ارزنده‌ی قرآن بر زبان عربی فصیح می‌باشد که از موقعیتی برخوردار است که هیچ یک از زبانهای دیگر چنان نیست. این موقعیت ویژه عبارت است از ارتباط و پیوند 1400 ساله‌ی آن با قرآن کریم و تدوین میراث عظیم عربی به این زبان زیرا در سایه‌ی همین پیوند بود که در عرصه‌ی علم و دانش علوم متعددی همچون نحو، بلاغت، فقه اللغه و ... به‌وجود آمدند. از سوی دیگر قرآن باعث وحدت زبانی در عربی شد و ادبیات عرب را از الفاظ بیگانه و غریب تهذیب نمود و آن را با کلمات و اصطلاحات جدید دینی مثل صلاة، صوم/صیام، زکاة، قیام، رکوع، کافر، مؤمن و ... غنا بخشید.
شاعران، خطیبان و نویسندگان نیز از سبک و شیوه قرآن پیروی نمودند و در آثارشان از حسن انتخاب الفاظ و کلمات غنی بسیار سود جستند.
علاوه بر مطا لب ذکر شده جایگاه قرآن در فرایند آموزش زبان عربی به شیوه‌ای بود که مسلمانان از ابتدای گسترش اسلام پس از هر فتحی و قبل از هر چیزی به ساختن مساجد و مراکز آموزشی همت می‌گماشتند که اغلب این تعلیمات به زبان عربی صورت می‌گرفت به عنوان مثال فاطمیان و ایوبیان اگرچه عرب‌زبان نبودند ولی به فراگیری و نشرآن اهمیت ویژه‌ای می‌دادند. این توجه خاص به زبان عربی باعث شد تا رفته‌رفته زبان‌های دیگر در ممالک اسلامی رو به زوال بنهند و زبان قرآن غالب شود. بدین‌سان دیری نپایید که دامنه‌ی علوم اسلامی در اقصی نقاط جهان از اسپانیا و کشورهای آفریقایی در سواحل دریای مدیترانه گرفته تا کشورهای آسیایی و شبه قاره‌ی هند وسعت یافت.

جایگاه قرآن در فرایند پیدایش علم نحو:
نگاهی به تاریخ پیدایش علم نحو نشان می‌دهد که علاقه فراوان به قرآن و حفظ و صیانت آن از تحریفاتی که غیر عربها به سبب ناآشنایی با زبان عربی ممکن بود در آن به وجود آورند باعث وضع قواعد و قوانینی برای زبان عربی شد. ابن خلدون در این باره می‌نویسد: «هنگامی که عربها بر کشورهای عراق،شام، مصر و مراکش استیلا یافتند زبانشان اصالت اولیه‌ی خود را از دست داد و به صورت زبانهای دیگر درآمد در پی این تغییر و دگرگونی بیم آن می‌رفت که فهم دو پایه‌ی اسلام یعنی قرآن و احادیث نبوی بر مردم دشوار شود و در نتیجه به تدریج به دست فراموشی سپرده شود از این‌رو برای جلوگیری از این پیشامد، دانشمندان دست به تدوین احکام و وضع قواعد و معیارهایی برای تشخیص صحت زبان قرآن زدند.»
بنابراین علم نحو میزان زبان عربی و تنها معیاری است که با رجوع به آن کلام درست از نادرست تشخیص داده می‌شود و این دستاوردی است که بر اساس قرآن وضع شده است.

جایگاه قرآن در پیدایش علوم بلاغی:
این علوم مشتمل بر سه علم معانی، بیان و بدیع می‌باشد که هریک در رسایی و شیوایی و روانی کلام نقش به سزایی دارند. زیرا به واسطه‌ی علم معانی از اشتباه در ادای معنا پرهیز می‌شود و به واسطه‌ی علم بیان از پیچیدگی و تعقید معنوی پرهیز می‌گردد و به واسطه‌ی علم بدیع سخن نیکو می‌گردد و این علم یکی از دستاوردهای بسیار مهم قرآن است؛ زیرا گزینش واژگان و تعابیر در قرآن بسیار باریک‌بینانه است و کلمات و عبارات آن بی‌دلیل جانشین‌ناپذیرند به گونه‌ای که اگر لفظی از آن تغییر یابد یا معنی به کلی تباه می‌شود و یا از رونق و بلاغت آن کاسته می‌گردد. جاخط در البیان و التبیین می‌نویسد: «مردم با مسامحه الفاظی را به جای هم به کار می‌برند ولی به تفاوتهای باریک و ظریف آنها توجه نمی‌کنند مثلاً خداوند در قرآن لفظِ «جُوع» را جز در موضع تنگدستی و نیاز شدید و ناتوانی آشکار به کار نبرده است، حال آنکه مردم این کلمه را در مورد گرسنگی عادی که توأم با تندرستی و امکان توانایی برای خوردن است به جای «سَغَب» نیز به کار می‌گیرند.»
خلاصه‌ی مطلب اینکه زبان عربی در بستر قرآن رشد و نمو یافت و با تکیه بر آن توانست در مسیر اعتلا و پیشرفت خود پایدار باشد. و بر هر فرد مسلمان و مخصوصاً دعوتگران دینی لازم است که کما بیش با این زبان آشنایی پیدا کنند زیرا بدون آشنایی با زبان عربی استفاده از میراث عظیم اسلام دشوار است. اللهُ أکبرُ وَلله الحمدُ


منابع و مآخذ:
1- حنّا الفاخوری، تاریخ الأدب العربی.
2- د.عمر فروخ، تاریخ الأدب العربی.
3- د.نایف معروف و د.عمر الأسعد، علم العروض التطبیقی.
4- حسن عرفان، جواهر البلاغة.
5- د.سعید نجفی اسداللهی، الطریقة الجدیدة من دروس دار العلوم العربیة.
6- مجله‌ی رشد معارف اسلامی شماره 49.